ادامسبا دستانی لرزان و چروکیده که بار ۸۰ سال زندگی را به دوش می‌کشد با غولی به نام سرطان دست به گریبان که نه، رفیق شده است

هرروز از در وارد می‌شود ، با شادابی تمام با تمام وجود هرروز جمله‌اش را تکرار می‌کند " سلام خانم ، روزتون بخیر ، خسته نباشین "

لبخندش به پهنای صورت و چشمان‌ش شاد هستند .

امروز بعد از سلام،این را روی میزم گذاشت و گفت " به جبران زحمت‌های این مدت "

این بهترین هدیه‌ای بود که به جبران زحمت‌هایم تا گرفته‌ام .




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درمان بيماري ها آکس چوب رشته جودو اجاره کولر آبی و گازی سریال بیوگرافی Jason سمت حرم Mark